الوالد شفیق

در این بحر ظلمانی، دستم بگیر ای همچو پدری دلسوز.
  • الوالد شفیق

    در این بحر ظلمانی، دستم بگیر ای همچو پدری دلسوز.

مشخصات بلاگ

در این خانه، مختصری از کتابهایی که میخوانم ثبت میکنم، همچنین دغدغه هایم را بیان میکنم.
باشد که مورد رضایت امام عصر عج قرار گیرد.
یا علی

بایگانی
چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۱۳ ب.ظ

آثار ولایت

بسم الله


ادامه از کتاب آفتاب ولایت


مراتب ولایت
مفهوم ولایت که در قرآن کریم و روایات به صورتهاى گوناگونى مطرح شده است ، 

گاهى به ولایت اهل بیت (علیهم السلام ) اختصاص دارد 

و گاهى درباره ولایت هر ولى خدا و هر مومن صالح است . 

به عبارت دیگر، یک ولایت الله داریم : اءلا ان اءولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون .(75)

 کسانى که خود را تحت ولایت الله قرار مى دهند، متقابلا خدا هم ولایت آنها را بر عهده مى گیرد: الله ولى الذین آمنوا.(76)

 هر کسى که ولى خدا شد، خدا هم ولى او است . 

این ولایت ، رابطه اى طرفینى بین مؤ منان و خداوند است .

 مومن ولى خدا، و خدا هم ولى مومن است . 

این ولایت ، در رابطه انسان با خدا وجود دارد. 

دنباله ولایت خدا، ولایت رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) و ولایت اهل بیت (علیهم السلام ) است .

 وقتى مى گوییم : ولایتى که براى خدا هست ، براى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و اهل بیت (علیهم السلام ) نیز وجود دارد، منظور فقط حکومت نیست ؛

 بلکه تمام شؤ ون ولایت را در بر مى گیرد؛ 

البته در شعاع ولایت خداوند، مساله حکومت نیز مطرح شود؛ 

چون خدا است که حاکم و قانون را تعیین مى کند. 

بدین ترتیب ، حکومت ، یکى از شؤ ون ولایت الله است .


ولایتى که به خدا، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم )، امیر مؤ منان على (علیه السلام ) و دیگر امامان معصوم (علیهم السلام ) نسبت داده مى شود، مفهومى است که تشکیل مراتب دارد. 

مرتبه اعلا و ذاتى آن ، براى خداوند متعالى ، 

و مرتبه بعدى آن ویژه رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) 

و مراتب بعدى آن براى امامان (علیهم السلام ) ثابت است ؛ 


اما حقیقت این ولایت چیست ؟ 

رابطه بین خدا و بنده ، رابطه عبودیت و ربوبیت است . 

اگر ما این رابطه را با اختیار خود پذیرفتیم 

و در عمل تحقق بخشیدیم ، 

آن وقت رابطه اى متشابهة الطرفین تحقق مى یابد 

که ما ولى او مى شویم و او نیز ولى ما مى شود؛ 


اما اختیار این رابطه به دست من و شما است . 

ما باید با اختیار خودمان این رابطه را برقرار و تقویت کنیم . 

رابطه عبودیت و ربوبیت ، امرى تکوینى است . چه ما بخواهیم و چه نخواهیم ، خدا خدا است و ما هم بنده ایم ؛ 

اما ولایت تشریعى ، رابطه اى اختیارى است که ما باید بپذیریم ؛ 

یعنى بگوییم خدایا! ما بپذیرفتیم که تو خدا هستى و ما بنده ایم . 


حال چگونه باید این معنا را تحقق بخشیم ؟


آثار ولایت

اگر رفتار ما با خدا چنان باشد که ربوبیت او و عبودیت ما اقتضا مى کند، رابطه ولایت بین فرد و خدا برقرار مى شود. 


ولایت و ربوبیت الاهى ، چه چیزى را اقتضا مى کند؟


1. رضایت به تدبیر الاهى

ربوبیت او یعنى این که او صاحب اختیار همه چیز ما است . 

مالک وجود ما، مالک حیات ما و مالک هر چه به ما داده است . 

اگر رابطه ما با خدا این چنین باشد که خدا را مالک و صاحب اختیار هر چیزى بدانیم و تدبیر خودمان را به دست او بسپاریم ، در سایه ولایت تشریعى او قرار گرفته ایم ؛ 

البته رسیدن به این مقام والا که آدمى

 تدبیر امورش را به خدا بسپارد؛ 

به تقدیر و قضاى او راضى باشد؛ 

به او توکل کند و فقط از او کمک بخواهد؛ 

او را مدبر زندگى خود بداند؛ 

او را اصل و صاحب اختیار همه چیز بیابد

 و تشریع ها و دستورهاى او را بپذیرد 

و عمل کند،

 یک سلسله معارف عمیق را مى طلبد. 


رسیدن به این مقام ، مراتب گوناگونى دارد. 

هر کسى بر حسب استعدادهایى که دارد، با سرعت یا کندى مى تواند این راه را کم و بیش بپیماید. 

به هر حال ، دهها سال طول مى کشد تا استعداد و قابلیت هر کسى در این مسیر به فعلیت برسد و از مصادیق اولیاء الله شود.


2. رهیدگى از هر حزن و هراس

یک اثر ظاهرى ولایت که هر کسى بر اساس آن مى تواند هم خود را و هم دیگران را بیازماید، این است :

 لا خوف علیهم و لا هم یحزنون ؛(77) براى اولیاى خدا، هیچ خوف و حزنى نیست .


این خاصیت ولایت است که بر اثر آن ، بنده ، خودش را مالک چیزى نمى داند تا بترسد که آن را از دست بدهد.

 بنابر دیدگان ولایى ، همه چیز مال خدا است . 

حتى جان هم مال او است .

 اگر از دست من رفت ، برود. 

مال او رفته ، مال من که نبوده است . 

همه شؤ ون زندگى انسان را در بر مى گیرد. ا

گر بین خود و خدا، هم در اعتقاد و هم در عمل ، رابطه عبودیت و ربوبیت برقرار کنیم ، هیچ جایى براى نگرانى باقى نخواهد ماند: 

ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون .(78) 

آنهایى که ربوبیت الله را پذیرفتند و در این راه پایمردى مى کردند و در عمل نیز بر گفته و اعتقاد و ایمانشان پابرجا ماندند، هیچ ترس و اندوهى در دنیا و آخرت نخواهند داشت .

کسى که خدا را خدا مى داند، 

دیگر هیچ باکى ندارد که از او تعریف یا او را سرزنش کنند؛ 

چرا که وجود او مال خودش نیست . 

از مملوک خدا تعریف مى کنند که به خدا مربوط است . 

اگر مرا سرزنش کنند و به جا باشد، به علت این بوده که نقصى داشته ام ، و عبودیتم ضعیف بوده است . 

در این صورت ، باید نقصم را برطرف کنم ؛ 

اما اگر بى جهت نکوهش کنند، به من ربطى ندارد. من که ملک خودم نیست . 

مال خدا هستم و اینان ملک خدا را نکوهش مى کنند. 

مثل این که کسى به شما بگوید: دیوار خانه فلانى کج است . خوب باشد. به من چه ربطى دارد؟ من که مال خودم نیستم . ا

گر کسى را سرزنش کنیم که چشمش فلان و ابرویش فلان است ، مخلوقى از مخلوقات خدا است که درباره اش صحبت مى کنیم . 

به ما ربطى ندارد. 

مفهوم تملق در زندگى چنین کسى مصداق نمى یابد. براى چه کسى تملق بگوید. 

فقط خدا است که همه خواسته ها و نیازهاى او را باید تامین کند. 

وقتى همه چیز به دست او است ، پس براى چه کسى سر خم کند؟ 

مگر دیگران چه دارند که خدا دارند؟! 


خلاصه ، آثار ولایت خدا چنان گسترده است که همه امور و شؤ ون زندگى آدمى را در بر مى گیرد.


منبع


 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۲۴
بی قرار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">